مهری 3 ماه پیش
حالا که اعلام کردن که شاید کلوب تموم بشه ( که امیدوارم نشه )
با اجازه تون یه دل نوشته کوتاه می نویسم که فقط مخصوص کلوب نیس بلکه هر جایی که آدما باشن ، چه مجازی چه واقعی ، شاهدش بودم و دلم شکسته نه فقط در رابطه با خودم ، گاهی دیدنش هم دل ادمو میشکنه و ادمو میبره به سکوت ... به سوال های بی جواب
همیشه برام سوال بوده که چرا بعضی آدما دایره دوست شدن باهاشون تنگه ، یعنی چرا مثلا اگه هم جنسشون بخواد اونم جز رفقاشون باشه اجازه نمیدن و محترمانه پس میزنن ، چرا نمیزارن دورهمی خنده و شادیشون وسیع تر باشه و دل چند نفر دیگه هم شاد بشه
در این وانفسای زندگی که شادی مردم کم شده و دل ها به تلنگری میشکنه چرا دو کلام حرف رو از دیگری دریغ کردیم ... مگر این بنده خدا با اون بنده خدا چه فرقی داره مگر اون هم دل نداره
اینجا خودش یه دنیا بود که خیلی چیزها میفهمیدم از رفتار اعضا نسبت به هم ... خاطره ام خوش نیست چون با غم برخی اعضا که حتی منو نمیشناسن غصه خوردم ...
البته برخی با عشق درخواست ادلیستی رو پس میزنن که اصلا اون حرفی نیس چون با سر زدنش و رفتارش هست که محبت و دوستی معلوم میشه نه با صرفا ادلیست شدن و من منظورم محبت و عاطفه آدم هاست اینکه کاری نکنیم که دلی برنجه
برخی جوری رد میکنن که دلی میلرزه ، قلبی میشکنه ، واسه چی ؟ که کجا رو بگیریم ...
امیدوارم که محبت هامون بیشتر بشه ...
امیدوارم که خوبی کردنمون تبعیضی نباشه ...
هر چند میدونم که حریم شخصی هر کسی به خودش ارتباط داره
اما دنیامون مدتیه قشنگ نیس ... نفس کشیدن سخت شده ...
حتی استیکر های بی جان رو دریغ کردیم ... چه کردیم با خودمون ...
# کاش نذر محبت کنیم ، کاش
مثلا نذر کنیم یه ساعت محبت کنیم بدون منت ، بدون شمارش لایک و گل و قلب ، بدون اسم و رسم ...
مثه خدا ...
مثه بارون ...
مثه مادر ...
که محبت هاشون و عاشقانه هاشون تبعیضی نیس و واقعیه
دنیا خیلی کوچیکه ، خیلی ...
ارزش نداره که دل برنجونیم ...
با اجازه تون یه دل نوشته کوتاه می نویسم که فقط مخصوص کلوب نیس بلکه هر جایی که آدما باشن ، چه مجازی چه واقعی ، شاهدش بودم و دلم شکسته نه فقط در رابطه با خودم ، گاهی دیدنش هم دل ادمو میشکنه و ادمو میبره به سکوت ... به سوال های بی جواب
همیشه برام سوال بوده که چرا بعضی آدما دایره دوست شدن باهاشون تنگه ، یعنی چرا مثلا اگه هم جنسشون بخواد اونم جز رفقاشون باشه اجازه نمیدن و محترمانه پس میزنن ، چرا نمیزارن دورهمی خنده و شادیشون وسیع تر باشه و دل چند نفر دیگه هم شاد بشه
در این وانفسای زندگی که شادی مردم کم شده و دل ها به تلنگری میشکنه چرا دو کلام حرف رو از دیگری دریغ کردیم ... مگر این بنده خدا با اون بنده خدا چه فرقی داره مگر اون هم دل نداره
اینجا خودش یه دنیا بود که خیلی چیزها میفهمیدم از رفتار اعضا نسبت به هم ... خاطره ام خوش نیست چون با غم برخی اعضا که حتی منو نمیشناسن غصه خوردم ...
البته برخی با عشق درخواست ادلیستی رو پس میزنن که اصلا اون حرفی نیس چون با سر زدنش و رفتارش هست که محبت و دوستی معلوم میشه نه با صرفا ادلیست شدن و من منظورم محبت و عاطفه آدم هاست اینکه کاری نکنیم که دلی برنجه
برخی جوری رد میکنن که دلی میلرزه ، قلبی میشکنه ، واسه چی ؟ که کجا رو بگیریم ...
امیدوارم که محبت هامون بیشتر بشه ...
امیدوارم که خوبی کردنمون تبعیضی نباشه ...
هر چند میدونم که حریم شخصی هر کسی به خودش ارتباط داره
اما دنیامون مدتیه قشنگ نیس ... نفس کشیدن سخت شده ...
حتی استیکر های بی جان رو دریغ کردیم ... چه کردیم با خودمون ...
# کاش نذر محبت کنیم ، کاش
مثلا نذر کنیم یه ساعت محبت کنیم بدون منت ، بدون شمارش لایک و گل و قلب ، بدون اسم و رسم ...
مثه خدا ...
مثه بارون ...
مثه مادر ...
که محبت هاشون و عاشقانه هاشون تبعیضی نیس و واقعیه
دنیا خیلی کوچیکه ، خیلی ...
ارزش نداره که دل برنجونیم ...
ادامه
کامنت بنویسید...
مهری 3 ماه پیش
( کم کم صدای سوت قطار میاد ) و ناگهان چقدر زود دیر میشود ...
کامنت بنویسید...