https://t.me/Sed4ye_Ashen4
کانال شعر، موسیقی و دکلمه

bahare1arezoo
، 9 سال و 7 ماه و 28 روز
زن 53 ساله مجرد
ليسانس ، خانه دار
رسانه ها
پارمیس 3 سال پیش
99
کامنت بنویسید...
پارمیس 4 سال پیش
ﺟﻐﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ :
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ...
ﻭ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ :
ﺁﻭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﯼ ﺩﻝ ﮐﻨﺪﻥ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ
ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻦ ﺍﻧﺪ..
ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ..
ﺗﻮ ﻣﺮﻍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯼ !!
ﻭ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺒﻨﺪﺩ ..
ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﻦ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ..
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﮐﻪ
ﺁﻭﺍﺯ ﺗﻮ "ﺣﻘﯿﻘﺖ" ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻃﻌﻢ " ﺣﻘﯿﻘﺖ" ....."ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻠﺦ.
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ...
ﻭ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ :
ﺁﻭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﯼ ﺩﻝ ﮐﻨﺪﻥ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ
ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻦ ﺍﻧﺪ..
ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ..
ﺗﻮ ﻣﺮﻍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯼ !!
ﻭ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺒﻨﺪﺩ ..
ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﻦ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ..
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﮐﻪ
ﺁﻭﺍﺯ ﺗﻮ "ﺣﻘﯿﻘﺖ" ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻃﻌﻢ " ﺣﻘﯿﻘﺖ" ....."ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻠﺦ.
ادامه
کامنت بنویسید...
پارمیس 4 سال پیش
کامنت بنویسید...
یکشنبه 28 دی ، 20:07
عالیه.منم چند روز پیش یکی از معلم های دبستان سال 66رو دیدم پیر شده بود اونموقع تو کلاس موقع درس ریاضی شلوغ کردم با خط کش کتکم زد الان میفهم علتش چی بود...یادش بخیر
ادامه
پارمیس 4 سال پیش
مادرم ،عطر گل نیلوفرم،ای وجودت سایه و چتر سرم
مادرم ،نگین الماس عمرم،ای همه هستی و جان و تنم
مادرم ،آن نگاه مهربان و آن صدای جان پناه نمی رود از یادم
مادرم آن دستان نوازشگر و آن محبت بی منتت نمی رود از یادم
مادر عزیزم،امروز وقتی به اندیشه ام بال پرواز دادم تا کمی در گذشته ها
سیر کندو خاطراتت را برایم نزدیکتر سازداشک در چشمانم حلقه بست
چشمانم را بستم و خودم را سپردم به پرواز اندیشه هایم و مرا با خود بردند
مرا بردند به آن روزهای کودکی،به یاد چهره ی زیبا و مهربانت
به آن دورانی که هر شیطنت کودکی را با صبوری و عطوفت
چشم پوشی می کردی،آن روزهایی که وقتی در سرمای زمستان
از کار روزانه فارغ می شدی و دستان یخ زده ات را با ها گرم می کردی
همه ی نگرانیت سلامت فرزندانت بود،همه ی سرما و سختیها را به جان می خریدی
تا ما در آسایش باشیم،میوه و سبزیجات با دقت شسته و ضد عفونی شوند
ولو اینکه دستان زیبایت با آب سرد سرخ و کبود و بی حس می شدند
آه مادر ،فدای دستان مهربانت.آه مادر فدای آن همه صبوریت که وقتی
فارغ از امور خانه می شدی تازه یادت می آمد که معلم فرزندانت نیز هستی
خط به خط مشق و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا را با ما مرور می کردی
که مبادا فرزندت سر کلاس سر شکسته شود،راستی مادرم یادم نمی رود
تو تنها مادر نبودی یار و همدمم هم بودی.وقتی اولین ضرب آهنگ احساس
دروجودم نواخته شد،این تو بودی که دوان دوان وجودترا پناهگاهی تسخیر ناپذیر
یافتم و در آغوش بی منتت گریستم،و آرام شدم،مادرم هیچ صدایی نمی تواند
نام مرا با آن عشق و احساس بر زبان بیاورد.عشقم،هستیم،وجودم ،تنها
نامی که هر گاه بر گوشم می رسد چنان رعشه ای بر اندامم می اندازد فقط نام توست
مادر
همیشه دوستت می داشتم عزیز مهربانم اما زمانی که خود نیز به جرگه ی
مادران پیوستم تازه فهمیدم در برابرعظمت وجودت هیچم.چرا که با امکانات محدود
آن زمان فرزندانت را چه شایسته به ثمر رساندی،به من بگو،چون همیشه مرا از
پندت بهره مند ساز که چگونه می توانم آن همه عشقت را پاس دارم،تنها سر مایه ی
به جا مانده از دوران کودکی و نوجوانی و جوانی!،چگونه می توانم قامتت را بر افراشته
نگاه دارم چگونه می توانم نگاه پر غرورت را بیش از پیش پر فروغ نگاه دارم
مادرم !پاره ی قلبم!تویی توتندیس خلقت،مادرم!شکوه و نعمت!تویی تو افتخار و رحمت
آغوشت را باز کن مادرم،سرم به نوازش دستهایت سخت نیازمند است،گونه هایم دستهای
تو را می خواهدتا اشکهایم را بزداید،چشمانم به دنبال نگاه تحسین آمیزو عاشق تو سخت
بی تاب است.مادرم!با خورشید وجودت همیشه گرما بخش زندگیم بودی،شادیهایت،آرزوهایت
خنده هایت و محبت هایت برایم شیرین ترین ارمغان زندگیست.نگرانیهایت،غمهایت،اشکهایت و
و نا خوشیهایت برایم غم انگیزترین صحنه ی زندگیست. پس بتاب بر سرم ای فروغ زیبا و تابنده
پس بمان در کنارم که حضورت پیام آور طلوع خوشبختی است و غروبی است بر نومیدی و اندوه
تا جهان و هستی پا بر جاست؛مهرت در دلم باقیست و شعله ی عشقت فنا نا پذیر
(پارمیس)
ادامه
کامنت بنویسید...
پارمیس 4 سال پیش
سلام خدای عزیزم،
خدا جون ازت می خوام یه لحظه همه ی امورو
به کناری بگذاری و به درد دل من گوش کنی
و حتی برای یک بارم که شده یه جوابی بهم بدی
اول تو رو بابت همه ی داده هات شکر می کنم
که نگی بنده ی نا شکریم،بابت نعمت سلامتی
بابت سلامت روح و فکر، بابت داشتن بچه های سالم و
گلم،بابت نعمتهای مادی و معنوی زندگیم
اما اگه اجازه بدی می خوام بگم ای خداااااااا
کجای گرفته ها و نداده هات حکمت بوده؟
وقتی گرسنه ای از شدت نداشتن و نخوردن
دنده هاش قابل شمارشن کجای این زندگی حکمته؟
وقتی در فلان برجی شخصی از سر، سرخوشی و
بی دردی پس مانده ی غذاها رو در سطل زباله می ریزه
کجای این زندگی انصاف و حکمته؟ خدای عزیزم
وقتی دلی تا سر حد مرگ به درد میاد
آیا این حکمت و مصلحته؟ وقتی دختری دلتنگ
نوازشهای پدر و زنی دلتنگ دلداری های همسر
آیا این مصلحته؟ خدای عزیزم بهترین پناه و مونسم
قلبهای شکسته رو التیامی باش،لا اقل اندوه وارده رو
کم و کم و کمتر کن،غبار درد رو دور کن، چرا بعد اینهمه
مدت نبودن و ندااشتن عادی نشده؟ چرا هر سال این
موقعها دلم بد جوری هوایی میشه؟ چرا چشمام
باریدنش بند نمیاد؟ اینم از مصلحته؟ ای خداااااااا
مصلحتت رو شکر، که همش درد توشه
خدایا برا یه بارم که شده از اون بالا بیا پایین
دستی به سرم بکش که آرومم کنه، بیا این
غم دوری رو کمی کمترش کن، به وجودت سوگند
همه ی وجودم درررررد می کنه، کمی بر گردیم عقب
یک بار دیگه سیر نگاهش کنم ،بیا و این دلمو آروم کن
خدای عزیزم اگر به مصلحتت شک کردم منو ببخش
به خودت سوگند همش از درررده، همش از دلتنگیه
بیا و از این همه دلتنگی رهامون کن، بازم ازت می خوام منو
ببخشی قادر توانا(پارمیس)
خدا جون ازت می خوام یه لحظه همه ی امورو
به کناری بگذاری و به درد دل من گوش کنی
و حتی برای یک بارم که شده یه جوابی بهم بدی
اول تو رو بابت همه ی داده هات شکر می کنم
که نگی بنده ی نا شکریم،بابت نعمت سلامتی
بابت سلامت روح و فکر، بابت داشتن بچه های سالم و
گلم،بابت نعمتهای مادی و معنوی زندگیم
اما اگه اجازه بدی می خوام بگم ای خداااااااا
کجای گرفته ها و نداده هات حکمت بوده؟
وقتی گرسنه ای از شدت نداشتن و نخوردن
دنده هاش قابل شمارشن کجای این زندگی حکمته؟
وقتی در فلان برجی شخصی از سر، سرخوشی و
بی دردی پس مانده ی غذاها رو در سطل زباله می ریزه
کجای این زندگی انصاف و حکمته؟ خدای عزیزم
وقتی دلی تا سر حد مرگ به درد میاد
آیا این حکمت و مصلحته؟ وقتی دختری دلتنگ
نوازشهای پدر و زنی دلتنگ دلداری های همسر
آیا این مصلحته؟ خدای عزیزم بهترین پناه و مونسم
قلبهای شکسته رو التیامی باش،لا اقل اندوه وارده رو
کم و کم و کمتر کن،غبار درد رو دور کن، چرا بعد اینهمه
مدت نبودن و ندااشتن عادی نشده؟ چرا هر سال این
موقعها دلم بد جوری هوایی میشه؟ چرا چشمام
باریدنش بند نمیاد؟ اینم از مصلحته؟ ای خداااااااا
مصلحتت رو شکر، که همش درد توشه
خدایا برا یه بارم که شده از اون بالا بیا پایین
دستی به سرم بکش که آرومم کنه، بیا این
غم دوری رو کمی کمترش کن، به وجودت سوگند
همه ی وجودم درررررد می کنه، کمی بر گردیم عقب
یک بار دیگه سیر نگاهش کنم ،بیا و این دلمو آروم کن
خدای عزیزم اگر به مصلحتت شک کردم منو ببخش
به خودت سوگند همش از درررده، همش از دلتنگیه
بیا و از این همه دلتنگی رهامون کن، بازم ازت می خوام منو
ببخشی قادر توانا(پارمیس)
ادامه
کامنت بنویسید...