میکند سلسله ی زلـــف تـ♥ ـو
دیوانه مرا...
میکند سلسله ی زلـــف تـ♥ ـو دیوانه مرا.
صبا آذر99
آخرین مطالب صبا آذر
من و دنیا همدیگر را رنگ میکنیم ، من با مداد سیاه.... دنیا همه شعر است به چشمم امـا .... محو چشمان تو بودم که به دام افتادم. آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من ای عقل عقل... چقدر سیاه است!... خون به دل، خاک به سر، آه به لب، اشک به چشم... غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او... تو قلبم نیستی، قلبم شده تو چون مات توام دگر چه بازم ؟ بدون متن چقدر سیاه است!... به موهایت سنجاق بزن باد تحمل این همه پریشانی را ندارد... دلبستهام هیچ چیز آرامم نمیکند من چه میدانستم افسردگی... این بادِ ناخلف نه با موهای تو با روح و روان من بازی... من هنوز خیال می کنم که تو هر شب به من فکر می کنی... با خیالت "برگ" میریزم!... همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب به که بینم؟... بدون متن دل خون شد از امید و نشد یار یارِ من من قهوه را دوست نداشتم رنگ قهوه ای را هم آمدی و چشمانت،... حتما نباید انار بود دل هرکس را بفشارند از خون سر... وقتی شب در گیسوان .... شب هایم بدون بازوانت چقدر سرد می شود در خوابم امشب... بیان عشق به اندازه خود عشق مهمه آدما به بیان کردن... نگاهت زیباست درست مثل ماه.... مرا دردیست دور از تُو که نزد تُوست درمانش. میکند سلسله ی زلـــف تـ♥ ـو دیوانه مرا. کدام سویی؟ وقتی به خود آمدم که تمامِ من پر شده بود از تو! چقدر دوس داشتنی هَستی وَقتی مالِ مَنی!