جمعه عصر بعد از یک هفته مشقت بار درسی وقتی به خیابان های بی پدر و مادر شهر که قدم میگذاشتم معلولان جسمی را می دیدم که یا دست نداشتند یا پا عده ای هم بودند که دوتا پا نداشتند.اما با اندیشه پاک و مترقی و با جسارت تمام
به امرار معاش می پرداختند آنها مدرسان با تجربه من در کلاس خیابان بودند کمی که جلوتر رفتم به خیابان شهدای چهار رسیدم شاهد کرور کرور جوانی بودم که در یک آسایشگاه بالاجبار در یک حیاط کوچک مانند گوسفندان
وول میخوردند.آنها حتی اطرافیان خود را هم نمیشناختند.یک عده معلول الجسم و یک عده معلول الفکر.اما بیشتر که فکر کردم دریافتم گروهی دیگر هم هست که آنها اکثریت جامعه من را متشکل هستند.سالم الجسم و ناقص الفکر..

saeed_cham
، 6 سال و 5 ماه و 21 روز
مرد 26 ساله مجرد
فوق ليسانس ، مهندس