به بهانه همدردی و سوگ چهارده تن از بختیاریهای غرق شده در کارون3
به بهانه همدردی و سوگ چهارده تن از بختیاریهای غرق شده در کارون3
برای سد سازی به سوگ مینشینیم . برای پیدایش نفت به سوگ مینشینیم . برای ستیز با بیگانه به سوگ مینشینیم . برای دگرگونی مشروطه خواهی به سوگ مینشینیم . بتازگی برای دین خواهی هم سراپا سیاهپوش وسوگوار شدیم . برای از دست رفتن سرزمین خود به سوگ باید نشست برای نابودی وحش سرزمین بختیاری باید گریست . برای پراکندگی بختیاری باید به سوگ نشست . برای خودستیزی و تبارگریزی باید سراپا غرق سوگ شد . و برای نابودی یک تبار که رو به نابودی و فراموشی و از حافظه تاریخ دارد پاک میگردد باید زار زار گریست . باید گریست و به سوگ نشست . بی صدا و خاموش به سوگ مینشینیم چون مردمی آزاده و نجیب هستیم و نا نجیبی و هیاهو برایمان درد و رنج است . سهم بختیاری از اندک پیشرفت در میهن در صد سال گذشته چیست و چه بوده؟!سهم ما بختیاریها تنها رها نمودن سرزمین نیایی و یاری رساندن به دیگر تبارهای ایرانی که از روی دست و دلگشادی و مهربانیست و تا نابودی و از میان رفتن همه بختیاریها و سرزمین بختیاری برای ایران و ایران ستیزان ایستاده ایم تا چماق سرکوب سرکوبگران پُرتوانتر شود و بر سر خود و فرزندانمان فرود آید . چهار یا پنج یا شش دوره از زندگی بر همه بختیاریها تلخ گردید . از شیره تنمان مکیدند و بر سرمان کوبیدند خانه و کاشانه مان را خراب نمودند . آواره دیار بیگانه و ولات غریب مان کردند و آرام آرام داریم هستی خود را فراموش میکنیم تازگی گروهی بیاد پدر کشتگیهای گذشته افتاده اند آنهم تنها برای گفتن از گذشته نه برای زنده کردن بختیاری . چون انگاه که توانمند بودند انچنان بیخیال نشستند و چاره ای برای آینده سرزمین بختیاری نکردند تا پرتوانتر از انان پدیدار گشت و نابودشان نمود و حال فرزندان انان به خونخواهی برخاستند تنها برای خونخواهی . پدرانمان اگر دانشور بودند و اندکی در اندیشه امروز، خردورزی میکردند،امروز این روزگار بختیاری نبود ناگفته ها باید گفته شود . شرم و چشم و هم چشمی و سنتهای کهنه و نادرست را باید کنار گذاشت و انگیزه نابسامانی امروز بختیاری را باید به رخ کشید . چرایی حال و روزگار بد امروز و دیروز بختیاری را باید پرسید . تا کی باید خاموش نشست و چشم براه شاهزاده ای سوار بر اسبی کهر نشست و چشم براه بود . و یا ققنوسی باید تا بختیاری زنده گردد . که آنهم افسانه است و چه افسانه شیرینی که اگر درست میبود شاید ققنوسی بختیاری را زنده میکرد . اما میشود از ققنوس الهام گرفت ......
سوگنامه ای از رسانه بختیاری ها بااحترام به تمامی اقوام
√ Like √ داغ
▬▬▬▬▬▐ این رسانه را پسند کنید ▌▬▬▬▬▬▬
حكیم عمر خیام نیشابوری ریاضیدان و فیلسوف و منجم و شاعر شهیر ایرانی كه در عصر طلایی و رستاخیز ایران زمین میزیست و رباعیات خیام كه توسط ادوارد فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه شده سومین كتاب پرفروش پس از انجیل و كلیات شكسپیر در اروپا به حساب می آید و این در حالی است كه هنوز در ایران خیلی ها با ارزش و مرت...حكیم عمر خیام نیشابوری ریاضیدان و فیلسوف و منجم و شاعر شهیر ایرانی كه در عصر طلایی و رستاخیز ایران زمین میزیست و رباعیات خیام كه توسط ادوارد فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه شده سومین كتاب پرفروش پس از انجیل و كلیات شكسپیر در اروپا به حساب می آید و این در حالی است كه هنوز در ایران خیلی ها با ارزش و مرتبه این دانشمند نامی آشنایی ندارند.مشاهده کامل مشخصات
14 بهمن 1383
قومی متحیرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن كه بانگ آید روزی
كای بیخبران راه نه آنست و نه این
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن كه بانگ آید روزی
كای بیخبران راه نه آنست و نه این
اعضاء
عناوین بحث ها | پاسخها | بروز رسانی | |
---|---|---|---|
13
|
92/1/5 (20:17)
|
||
45
|
91/11/14 (09:56)
|
||
10
|
91/11/14 (09:57)
|
||
13
|
91/11/14 (09:57)
|
||
280
|
91/11/8 (13:46)
|
||
138
|
92/3/5 (00:30)
|
||
44
|
92/1/21 (21:35)
|
||
27
|
92/1/14 (00:04)
|
||
13
|
91/11/14 (10:21)
|
||
21
|
91/11/14 (10:20)
|
یکشنبه 19 خرداد ، 01:20
بختیاری غیرتت کجاست
چهارمحال -لرستان -بویراحمد-
خوزستان-ووووو
برادرتان را حمایت کنید .وقتی مشهدی حمایت می کند از همشهری خود -وقتی اصفهانی حمایت می کند از کاندیدا خود . چرا بین ما تفرقه می اندازند و با شایعات ما را از هم جدا میکنند . اگر بختیاری هستی رگ و ریشه خود را بنگر به انهایی که بر علیه برادر تو شعار میدهند . هم ژیاله نشو /قدیمی ها برادر لیش خود را حمایت میکردند و انرا در پیش غریبه ها کوچیک نمیکردند.
و توای برادر و توای خواهر نسل جوان .
مناظره ها را دیدی
وجدان خودت را قاضی بگذار
محسن از ان هفت نفر دیگر
چهارمحال -لرستان -بویراحمد-
خوزستان-ووووو
برادرتان را حمایت کنید .وقتی مشهدی حمایت می کند از همشهری خود -وقتی اصفهانی حمایت می کند از کاندیدا خود . چرا بین ما تفرقه می اندازند و با شایعات ما را از هم جدا میکنند . اگر بختیاری هستی رگ و ریشه خود را بنگر به انهایی که بر علیه برادر تو شعار میدهند . هم ژیاله نشو /قدیمی ها برادر لیش خود را حمایت میکردند و انرا در پیش غریبه ها کوچیک نمیکردند.
و توای برادر و توای خواهر نسل جوان .
مناظره ها را دیدی
وجدان خودت را قاضی بگذار
محسن از ان هفت نفر دیگر
ادامه
یکشنبه 19 خرداد ، 16:17
بختیاری غیرتت را نشان بده ای با غیرت برادرت الان به تو احتیاج داره مواظب دشمنت باش شایع می اندازه همه با هم با یک صدا محسن رضایی
ادامه

ضرب المثلهای بختیاری
ضرب المثلهای بختیاری(قسمت اول)
از آنجا كه بررسی حالات روانی و شیوه زندگی و طرز برخوردها و پندارهای هر قومی ازمطالعه در زبانزدهای آن قوم میسر است، آنان كه در زندگی اقوام مختلف پژوهشی دارند مثلهای هر قوم را بعنوان كلید راه یابی به فرهنگ هر منطقه می دانند. در این مرحله شاید بنظر كوچك و پیش پا افتاده بشمار آید اما بوجود آمدن هر یك از این ضرب المثلها در راستای ذوق و سلیقه و دانشوری و تجربه اندیشمندان شكل گرفته و نباید سرسری از آنها گذشت. آدمی که مالس اِره، ایمونس هم اِره. "کسی که مالش می رود، ایمانش هم می رود." کنایه از اینکه کسی که مالش به سرقت برود، ممکن است با مظنون شدن به این و آن، ایمانش هم از دست برود. آدمیزاد، بونده بی باله. "آدمیزاد (همانند) پرنده ای است بدون بال". کنایه از اینکه هر آینه ممکن است هجران و دوری برای انسان پیش آید. مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم (مولانا) آربیز به قیلون اگو، دو سیلا داری. "الک به قلیان می گوید: دو سوراخ داری". این مثل زمانی بکار میرود که کسی عیب و ایراد خود را نبیند و به دنبال عیب جویی از دیگران باشد. (تیر را در چشم خودش نمی بیند، مو را در چشم دیگری می بیند.) آردم بختم، آربیزم آوختم. "آردم را الک کردم، (و) الکم را هم آویزان کردم". کنایه از اینکه همه کارهایم را انجام داده ام و دیگر کاری برای انجام دادن باقی نمانده است. آسیو دراره، لوینه کپنه. "آسیاب در می آورد (تولید می کند)، آسیابان (لوینه) می بلعد. (مصرف می کند)". این مثل را بیشتر در مورد تولید کنندگان و نان آوران خانه بکار می برند، زمانیکه مصرف کنندگان، رعایت اندازه و اعتدال را ننمایند. ار اِخوی خاک کنی من سرت، برو سر یه تل بلندی. "اگر (حتی) میخواهی خاک هم بر سر خودت بریزی، برو بالای یک تپه بلند". کنایه از بزرگ منشی و بلند همتی است. ار بو خونه نیدی، اِدا شاهی ایکرد. "اگر پدر خود را نمی دید، ادعای پادشاهی می کرد". این ضرب المثل در مورد افرادی که خیلی زود اصل و نصب خود را فراموش کرده و به دیگران تفاخر می کنند، بکار می رود. ار جووم دهرست، السم نه پهرست. "اگر پیراهنم پاره شد. اصلم نپرید (از بین نرفت)". این ضرب المثل بیانگر این نکته است که فقر و تنگدستی، اصالت خانوادگی و ارزشهای اصیل را از بین نمی برد. ار خومه نیدیه، گو رشید خوی دارم. "اگر خودم را ندیده ای، برادر رشید خوبی دارم". این ضرب المثل درباره کسانی به کار میرود که بیش از آنچه به توانائی های خود تکیه کنند، متکی به توانایی دیگران می شوند. ار دنیانه او بو وره، فلونینه خو ابره. "اگر دنیا را آب ببرد، فلانی را خواب می برد". در مورد بی تفاوتی برخی افراد بکار می رود که کاری به مسائل پیرامون خود ندارند. ار کوگ نکنه قهقه بیجا، کی دونه کوگ کیه کرده جا؟ "اگر کبک قهقه بیجا نکند، چه کسی میداند که کجا جای گرفته است"؟ در مورد افرادی به کار میرود که با طرح مسائلشان باعث افشای راز و رمز خود می شوند و به اصطلاح عسس مرا بگیر راه می اندازند. ار لیشم، گوشت میشم. "اگر زشت هستم، گوشت میش هستم". یعنی ماهیتم خوب است، هر چند که ظاهرم بد باشد. اصل هم ماهیت هر چیز است. ار نبو امری ز حق، نیفته بلگی ز درخت. "اگر امر حضرت حق نباشد، برگی از درخت نمی افتد". این مثل بیانگر آن است که هیچ امری در جهان حادث نمیشود، مگر به خواست خداوند یکتا. ار نخردیم نون گندم، اما دیدیم دست مردم. "اگر نخوردیم نان گندم، اما دیدم دست مردم". یعنی اگر خودمان کاری را تجربه نکرده ایم، ولی با توجه به تجربیات دیگران با آن آشنایی داریم. اسب پیش کشینه که دندوناس نیشمارن. "دندانهای اسب پیشکشی را که نمی شمارند". این ضرب المثل بیانگر آن است که اگر هدیه و پیشکش را به کسی بدهند، نباید در صدد ایراد گرفتن از آن برآید. افتو زی همو چو که دُز دلس خواست. "آفتاب همان جایی تابید که دلخواه دزد بود". فراهم شدن شرایط برای فرد خطاکار، کمال آرزوی اوست. الس کار پدره، که مادر رهگذره. "اصل کار پدره، که مادر رهگذره". این ضرب المثل "اصل" و "ریشه" انتقال صفات را، "پدر" میداند. اصلی که نظام قبیله ای پدر سالار بر آن متکی است. امساله نه هر ساله. "امسال، مثل هر سال نیست". در فارسی: این تو بمیری، آن تو بمیری نیست. اورشم که خوار ابو، پیوند هر و گا ابو. "ابریشم که خوار و بی ارزش میشود، به خر و گاو آویزان میشود". هر گاه ارزش واقعی چیزی درک نشود، مورد بی اعتنایی قرار میگیرد. او سرد رهدم سر دستس. "آب سرد روی دستش ریختم". در مقام نا امید کردن افراد به کار می رود. در فارسی: آب پاکی روی دست کسی ریختن. اولاد کابهلی، چنسون و پانالن، چنسون ز پهلی. "اولاد کابهلی (کاکا بهلول)، تعدادیشان از پا می نالند، تعدادیشان از پهلو". در مورد افراد خانواده یا فامیلی به کار میرود که هر یک از دردی و بیماریی شکوه داشته باشند. ایبیزیس و ایبینیس. "الکش می کنی و آنرا می بینی". یعنی پس از تجربه کردن به حرف من خواهی رسید. ایما که سالنه پائیدیم، ماهنم پائیم. "ما که سال را پائیدیم، ماه را هم می پائیم". ما که در انتظار انجام کاری، سالی را به انتظار نشسته و صبر کرده ایم ماهی دیگر را هم منتظر می مانیم. ای نونی مو مهمونم، یو چو و یو همبونم. "اگر نمی دانی من مهمانم، این چوب و این هم انبانم". یعنی از لوازم و بار و بنه ام بدان که من مهمان هستم. یعنی میتوان از آثار و شواهد چیزی پی به نیات و اهداف بوجود آورنده آن برد. ای هوسه، یه دفه بسه. "اگر هوسه، یکدفعه بسه". اگر از روی هوی و هوس کاری صورت بگیرد، همان یکبار کافی است. باد بسکه خوهه، بادبزن هم اوفته گلس. "باد از بس خوب است، بادبزن هم همراهیش می کند". در خصوص حمایت فردی شرور و ناباب از فردی شرورتر و نابابتر بکار می رود. بالا جام نی، دو من نی نشینم. "بالا جایم نیست، پائین (هم) نمی نشینم". اینکه اگر نتوانم بالا بنشینم، پائین هم نخواهم نشست. بجور جاته، بنه پاته. "(اول) جایت را پیدا کن، (سپس) پایت را بگذار". این ضرب المثل در مورد افرادی بکار میرود که دست به کارهای نسنجیده ای می زنند. بیشتر در زمینه دقت کردن در امر ازدواج بکار میرود. بچه یا واریش بووس بجهمه یا ترنه دا. "بچه یا باید از ریش پدر حساب ببرد یا از گیس مادر". این ضرب المثل در زمینه تربیت کودکان است، و بیانگر این نکته است که به هر حال کودک باید حرف شنوی از یکی از والدین داشته باشد، تا در تربیت او خللی وارد نشود. بد الس وفا نکرد، الس دار خطا نکرد. "بد اصل وفا نکرد، اصل دار خطا نکرد". این ضرب المثل در مورد تأثیر اصالت خانوادگی افراد در عدم انجام کارهای خلاف بکار میرود. یعنی افراد با اصالت خطا نمی کنند و افراد بد اصالت نیز وفا نخواهند کرد. برد سر جا خوس سنگینه. "سنگ سر جایش سنگین است". کنایه از اینکه افراد در مقام واقعی خود، دارای وقار و ارزش می باشند. برد گهپ نشونه نزیدنه. "سنگ بزرگ نشانه نزدن است". این مثل بیانگر آن است که دادن وعده های غیر معقول و اغراق آمیز به معنای عملی نشدن آنهاست. بردیم به آسماری، دست زدینم نی ورداری. (آسماری نام کوهی است به ارتفاع تقریبی 2000 متر در جنوب شرقی مسجد سلیمان.) "مرا بردی (تا کوه) آسماری، دست از دنبال کردنم برنمیداری". در مورد کینه توزی برخی از افراد بکار میرود، که بیش از حد انتقامجویی می کنند. برزگر که وامهنه، داس کل و تیز اکنه. "برزگر که خسته می شود، داس را کند و تیز می کند". (داس را مقصر می داند) در مورد بهانه جویی و دلیل تراشی بی مورد بکار میرود. برو یه جا که بخوننت، نه چو وردارن بروننت. "برو جایی که بخوانندت (پذیرایت باشند) نه (جایی که) چوب بردارند و برانندت (بیرونت کنند)". یعنی برو جایی که حرمتت را بجا آورند، نه مورد بی اعتنایی قرار گیری. بره نر و کله نی خوسه. "بره نر در آغل نمی خوابد". این ضرب المثل در مورد اهمیت داشتن فرزندان پسر بکار میرود و بیانگر آن است که به هر حال آنان به کاری مشغول شده و در خانه نمی مانند. بز که اجل گهرس، نونا شونه خوره. "بزی که اجلش برسد، نانهای چوپان را می خورد". انجام کارهای غیر منطقی، موجب هلاکت خواهد شد. بو دام ز دالوم ایا. "بوی مادرم از مادربزرگم می آید". این ضرب المثل به نقش توارث در انتقال صفات و خصایص اشاره دارد. چونکه گل رفت و گلستان شد خراب بوی گل را از چه جوییم از گلاب بونده بد سر درخت بد انشینه. "پرنده بد، بر روی درخت بد می نشیند". در فارسی: کند همجنس با همجنس با پرواز. بونه و دل، جنگ کردن آسون. "بهانه به دل، جنگ کردن آسان". یعنی چنانچه بهانه ای در دل وجود داشته باشد، به دنبال آن جنگ کردن و ایجاد بحران و درگیری آسان خواهد بود. بنگشته بردن باغ بهشت، گهد ولات ولات. "گنجشک را بردند به باغ بهشت، گفت: ولایت ولایت (وطن)". این ضرب المثل علاقه به وطن را بیان می کند، هر چند که نسبت به دیگر مناطق موقعیت بهتر و برتری نداشته باشد. به بنگشت گهدن سوکی یا سنگین؟ گهد: سوک، سنگینیم دس خمه. "به گنجشک گفتند: سبکی یا سنگین؟ گفت: سبک، سنگینم دست خودم هست". بیانگر این نکته است که حفظ وقار و ارزش افراد به اراده و عملکرد خودشان بستگی دارد. به توشمال گهدن ساز بزه، گو تنگه پام خاره. "به نوازنده گفتند: ساز بزن. گفت: کف پایم میخارد". این ضرب المثل زمانی به کار میرود که کسی جهت عدم انجام کاری بهانه جویی کند. به خرس گهدن، حرف بزن، گهد: پمبلاپف. "به خرس گفتند حرف بزن. گفت: پملاپف". به افرادی که قادر به بیان سنجیده و متین مطالبشان نیستند، اطلاق می شود. به شیطون گهدن خدا بوته بیامرزه، گهد چی که نیبو. "به شیطان گفتند خدا پدرت را بیامرزد. گفت: چیزی که نمی شود". درباره افرادی به کار میرود که کمتر امیدی به هدایت و آمرزش آنان می رود. به کور گهدن چه اخی؟ گهد دو تیه روشن. "به کور گفتند چه میخوانی؟ گفت: دو چشم روشن". این ضرب المثل در بیان آرزوهای بدیهی بکار می رود. به میش اگو بجه، به گرگ اگو بگهرس. "به میش می گوید: بدو، به گرگ می گوید: بگیرش". در مورد افرادی به کار میرود که دو دوزه بازی می کنند و به اصطلاح هم رفیق دزدند، هم شریک قافله. بهودارو بی بهو، هی ایکنن بهو، بهو. "پدر دار و بی پدر، هی فریاد می زنند: پدر، پدر". نظیر: دارا و ندار، هر دو می نالند. بهیگ ز هونه بو تی نداشت، گهدن من ره قلاتیسه درورد. "عروس از خانه پدر چشم نداشت. گفتند: بین راه کلاغ چشمش را در آورد". این ضرب المثل در مورد افرادی به کار میرود که با دلایل واهی سعی در پنهان کردن نقایص دارند. بهیگ که بونه و دله، اگه خروس پام تلنی. "عروس که بهانه به دل دارد، می گوید خروس پایم را له کرد". در مقام بهانه در دل داشتن و دنبال دست آویز بودن برای بروز آن بکار می رود. بهیگ وقتی گشنس ابو، آش عروسیس یا یادس. "عروس وقتی گرسنه اش می شود، آش عروسی اش یادش می آید". کنایه از این است که انسان در سختی ها، یاد ایام خوش گذشته می افتد. بهیگه و هونه بیوزما، بعداً بفشنس که. "عروس را در خانه آزمایش کن، سپس او را به کوه بفرست". پس از حصول اطمینان از توانایی و استعداد افراد باید آنان را به کار گمارد. بید ای تهله، سایه س شرینه. "بید اگر (خودش) تلخ است، سایه اش شیرین است". این ضرب المثل بیانگر آن است که باید در مقام قضاوت به خصوصیات نیک و بد هر دو توجه داشت.
ضرب المثلهای بختیاری(قسمت اول)
از آنجا كه بررسی حالات روانی و شیوه زندگی و طرز برخوردها و پندارهای هر قومی ازمطالعه در زبانزدهای آن قوم میسر است، آنان كه در زندگی اقوام مختلف پژوهشی دارند مثلهای هر قوم را بعنوان كلید راه یابی به فرهنگ هر منطقه می دانند. در این مرحله شاید بنظر كوچك و پیش پا افتاده بشمار آید اما بوجود آمدن هر یك از این ضرب المثلها در راستای ذوق و سلیقه و دانشوری و تجربه اندیشمندان شكل گرفته و نباید سرسری از آنها گذشت. آدمی که مالس اِره، ایمونس هم اِره. "کسی که مالش می رود، ایمانش هم می رود." کنایه از اینکه کسی که مالش به سرقت برود، ممکن است با مظنون شدن به این و آن، ایمانش هم از دست برود. آدمیزاد، بونده بی باله. "آدمیزاد (همانند) پرنده ای است بدون بال". کنایه از اینکه هر آینه ممکن است هجران و دوری برای انسان پیش آید. مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم (مولانا) آربیز به قیلون اگو، دو سیلا داری. "الک به قلیان می گوید: دو سوراخ داری". این مثل زمانی بکار میرود که کسی عیب و ایراد خود را نبیند و به دنبال عیب جویی از دیگران باشد. (تیر را در چشم خودش نمی بیند، مو را در چشم دیگری می بیند.) آردم بختم، آربیزم آوختم. "آردم را الک کردم، (و) الکم را هم آویزان کردم". کنایه از اینکه همه کارهایم را انجام داده ام و دیگر کاری برای انجام دادن باقی نمانده است. آسیو دراره، لوینه کپنه. "آسیاب در می آورد (تولید می کند)، آسیابان (لوینه) می بلعد. (مصرف می کند)". این مثل را بیشتر در مورد تولید کنندگان و نان آوران خانه بکار می برند، زمانیکه مصرف کنندگان، رعایت اندازه و اعتدال را ننمایند. ار اِخوی خاک کنی من سرت، برو سر یه تل بلندی. "اگر (حتی) میخواهی خاک هم بر سر خودت بریزی، برو بالای یک تپه بلند". کنایه از بزرگ منشی و بلند همتی است. ار بو خونه نیدی، اِدا شاهی ایکرد. "اگر پدر خود را نمی دید، ادعای پادشاهی می کرد". این ضرب المثل در مورد افرادی که خیلی زود اصل و نصب خود را فراموش کرده و به دیگران تفاخر می کنند، بکار می رود. ار جووم دهرست، السم نه پهرست. "اگر پیراهنم پاره شد. اصلم نپرید (از بین نرفت)". این ضرب المثل بیانگر این نکته است که فقر و تنگدستی، اصالت خانوادگی و ارزشهای اصیل را از بین نمی برد. ار خومه نیدیه، گو رشید خوی دارم. "اگر خودم را ندیده ای، برادر رشید خوبی دارم". این ضرب المثل درباره کسانی به کار میرود که بیش از آنچه به توانائی های خود تکیه کنند، متکی به توانایی دیگران می شوند. ار دنیانه او بو وره، فلونینه خو ابره. "اگر دنیا را آب ببرد، فلانی را خواب می برد". در مورد بی تفاوتی برخی افراد بکار می رود که کاری به مسائل پیرامون خود ندارند. ار کوگ نکنه قهقه بیجا، کی دونه کوگ کیه کرده جا؟ "اگر کبک قهقه بیجا نکند، چه کسی میداند که کجا جای گرفته است"؟ در مورد افرادی به کار میرود که با طرح مسائلشان باعث افشای راز و رمز خود می شوند و به اصطلاح عسس مرا بگیر راه می اندازند. ار لیشم، گوشت میشم. "اگر زشت هستم، گوشت میش هستم". یعنی ماهیتم خوب است، هر چند که ظاهرم بد باشد. اصل هم ماهیت هر چیز است. ار نبو امری ز حق، نیفته بلگی ز درخت. "اگر امر حضرت حق نباشد، برگی از درخت نمی افتد". این مثل بیانگر آن است که هیچ امری در جهان حادث نمیشود، مگر به خواست خداوند یکتا. ار نخردیم نون گندم، اما دیدیم دست مردم. "اگر نخوردیم نان گندم، اما دیدم دست مردم". یعنی اگر خودمان کاری را تجربه نکرده ایم، ولی با توجه به تجربیات دیگران با آن آشنایی داریم. اسب پیش کشینه که دندوناس نیشمارن. "دندانهای اسب پیشکشی را که نمی شمارند". این ضرب المثل بیانگر آن است که اگر هدیه و پیشکش را به کسی بدهند، نباید در صدد ایراد گرفتن از آن برآید. افتو زی همو چو که دُز دلس خواست. "آفتاب همان جایی تابید که دلخواه دزد بود". فراهم شدن شرایط برای فرد خطاکار، کمال آرزوی اوست. الس کار پدره، که مادر رهگذره. "اصل کار پدره، که مادر رهگذره". این ضرب المثل "اصل" و "ریشه" انتقال صفات را، "پدر" میداند. اصلی که نظام قبیله ای پدر سالار بر آن متکی است. امساله نه هر ساله. "امسال، مثل هر سال نیست". در فارسی: این تو بمیری، آن تو بمیری نیست. اورشم که خوار ابو، پیوند هر و گا ابو. "ابریشم که خوار و بی ارزش میشود، به خر و گاو آویزان میشود". هر گاه ارزش واقعی چیزی درک نشود، مورد بی اعتنایی قرار میگیرد. او سرد رهدم سر دستس. "آب سرد روی دستش ریختم". در مقام نا امید کردن افراد به کار می رود. در فارسی: آب پاکی روی دست کسی ریختن. اولاد کابهلی، چنسون و پانالن، چنسون ز پهلی. "اولاد کابهلی (کاکا بهلول)، تعدادیشان از پا می نالند، تعدادیشان از پهلو". در مورد افراد خانواده یا فامیلی به کار میرود که هر یک از دردی و بیماریی شکوه داشته باشند. ایبیزیس و ایبینیس. "الکش می کنی و آنرا می بینی". یعنی پس از تجربه کردن به حرف من خواهی رسید. ایما که سالنه پائیدیم، ماهنم پائیم. "ما که سال را پائیدیم، ماه را هم می پائیم". ما که در انتظار انجام کاری، سالی را به انتظار نشسته و صبر کرده ایم ماهی دیگر را هم منتظر می مانیم. ای نونی مو مهمونم، یو چو و یو همبونم. "اگر نمی دانی من مهمانم، این چوب و این هم انبانم". یعنی از لوازم و بار و بنه ام بدان که من مهمان هستم. یعنی میتوان از آثار و شواهد چیزی پی به نیات و اهداف بوجود آورنده آن برد. ای هوسه، یه دفه بسه. "اگر هوسه، یکدفعه بسه". اگر از روی هوی و هوس کاری صورت بگیرد، همان یکبار کافی است. باد بسکه خوهه، بادبزن هم اوفته گلس. "باد از بس خوب است، بادبزن هم همراهیش می کند". در خصوص حمایت فردی شرور و ناباب از فردی شرورتر و نابابتر بکار می رود. بالا جام نی، دو من نی نشینم. "بالا جایم نیست، پائین (هم) نمی نشینم". اینکه اگر نتوانم بالا بنشینم، پائین هم نخواهم نشست. بجور جاته، بنه پاته. "(اول) جایت را پیدا کن، (سپس) پایت را بگذار". این ضرب المثل در مورد افرادی بکار میرود که دست به کارهای نسنجیده ای می زنند. بیشتر در زمینه دقت کردن در امر ازدواج بکار میرود. بچه یا واریش بووس بجهمه یا ترنه دا. "بچه یا باید از ریش پدر حساب ببرد یا از گیس مادر". این ضرب المثل در زمینه تربیت کودکان است، و بیانگر این نکته است که به هر حال کودک باید حرف شنوی از یکی از والدین داشته باشد، تا در تربیت او خللی وارد نشود. بد الس وفا نکرد، الس دار خطا نکرد. "بد اصل وفا نکرد، اصل دار خطا نکرد". این ضرب المثل در مورد تأثیر اصالت خانوادگی افراد در عدم انجام کارهای خلاف بکار میرود. یعنی افراد با اصالت خطا نمی کنند و افراد بد اصالت نیز وفا نخواهند کرد. برد سر جا خوس سنگینه. "سنگ سر جایش سنگین است". کنایه از اینکه افراد در مقام واقعی خود، دارای وقار و ارزش می باشند. برد گهپ نشونه نزیدنه. "سنگ بزرگ نشانه نزدن است". این مثل بیانگر آن است که دادن وعده های غیر معقول و اغراق آمیز به معنای عملی نشدن آنهاست. بردیم به آسماری، دست زدینم نی ورداری. (آسماری نام کوهی است به ارتفاع تقریبی 2000 متر در جنوب شرقی مسجد سلیمان.) "مرا بردی (تا کوه) آسماری، دست از دنبال کردنم برنمیداری". در مورد کینه توزی برخی از افراد بکار میرود، که بیش از حد انتقامجویی می کنند. برزگر که وامهنه، داس کل و تیز اکنه. "برزگر که خسته می شود، داس را کند و تیز می کند". (داس را مقصر می داند) در مورد بهانه جویی و دلیل تراشی بی مورد بکار میرود. برو یه جا که بخوننت، نه چو وردارن بروننت. "برو جایی که بخوانندت (پذیرایت باشند) نه (جایی که) چوب بردارند و برانندت (بیرونت کنند)". یعنی برو جایی که حرمتت را بجا آورند، نه مورد بی اعتنایی قرار گیری. بره نر و کله نی خوسه. "بره نر در آغل نمی خوابد". این ضرب المثل در مورد اهمیت داشتن فرزندان پسر بکار میرود و بیانگر آن است که به هر حال آنان به کاری مشغول شده و در خانه نمی مانند. بز که اجل گهرس، نونا شونه خوره. "بزی که اجلش برسد، نانهای چوپان را می خورد". انجام کارهای غیر منطقی، موجب هلاکت خواهد شد. بو دام ز دالوم ایا. "بوی مادرم از مادربزرگم می آید". این ضرب المثل به نقش توارث در انتقال صفات و خصایص اشاره دارد. چونکه گل رفت و گلستان شد خراب بوی گل را از چه جوییم از گلاب بونده بد سر درخت بد انشینه. "پرنده بد، بر روی درخت بد می نشیند". در فارسی: کند همجنس با همجنس با پرواز. بونه و دل، جنگ کردن آسون. "بهانه به دل، جنگ کردن آسان". یعنی چنانچه بهانه ای در دل وجود داشته باشد، به دنبال آن جنگ کردن و ایجاد بحران و درگیری آسان خواهد بود. بنگشته بردن باغ بهشت، گهد ولات ولات. "گنجشک را بردند به باغ بهشت، گفت: ولایت ولایت (وطن)". این ضرب المثل علاقه به وطن را بیان می کند، هر چند که نسبت به دیگر مناطق موقعیت بهتر و برتری نداشته باشد. به بنگشت گهدن سوکی یا سنگین؟ گهد: سوک، سنگینیم دس خمه. "به گنجشک گفتند: سبکی یا سنگین؟ گفت: سبک، سنگینم دست خودم هست". بیانگر این نکته است که حفظ وقار و ارزش افراد به اراده و عملکرد خودشان بستگی دارد. به توشمال گهدن ساز بزه، گو تنگه پام خاره. "به نوازنده گفتند: ساز بزن. گفت: کف پایم میخارد". این ضرب المثل زمانی به کار میرود که کسی جهت عدم انجام کاری بهانه جویی کند. به خرس گهدن، حرف بزن، گهد: پمبلاپف. "به خرس گفتند حرف بزن. گفت: پملاپف". به افرادی که قادر به بیان سنجیده و متین مطالبشان نیستند، اطلاق می شود. به شیطون گهدن خدا بوته بیامرزه، گهد چی که نیبو. "به شیطان گفتند خدا پدرت را بیامرزد. گفت: چیزی که نمی شود". درباره افرادی به کار میرود که کمتر امیدی به هدایت و آمرزش آنان می رود. به کور گهدن چه اخی؟ گهد دو تیه روشن. "به کور گفتند چه میخوانی؟ گفت: دو چشم روشن". این ضرب المثل در بیان آرزوهای بدیهی بکار می رود. به میش اگو بجه، به گرگ اگو بگهرس. "به میش می گوید: بدو، به گرگ می گوید: بگیرش". در مورد افرادی به کار میرود که دو دوزه بازی می کنند و به اصطلاح هم رفیق دزدند، هم شریک قافله. بهودارو بی بهو، هی ایکنن بهو، بهو. "پدر دار و بی پدر، هی فریاد می زنند: پدر، پدر". نظیر: دارا و ندار، هر دو می نالند. بهیگ ز هونه بو تی نداشت، گهدن من ره قلاتیسه درورد. "عروس از خانه پدر چشم نداشت. گفتند: بین راه کلاغ چشمش را در آورد". این ضرب المثل در مورد افرادی به کار میرود که با دلایل واهی سعی در پنهان کردن نقایص دارند. بهیگ که بونه و دله، اگه خروس پام تلنی. "عروس که بهانه به دل دارد، می گوید خروس پایم را له کرد". در مقام بهانه در دل داشتن و دنبال دست آویز بودن برای بروز آن بکار می رود. بهیگ وقتی گشنس ابو، آش عروسیس یا یادس. "عروس وقتی گرسنه اش می شود، آش عروسی اش یادش می آید". کنایه از این است که انسان در سختی ها، یاد ایام خوش گذشته می افتد. بهیگه و هونه بیوزما، بعداً بفشنس که. "عروس را در خانه آزمایش کن، سپس او را به کوه بفرست". پس از حصول اطمینان از توانایی و استعداد افراد باید آنان را به کار گمارد. بید ای تهله، سایه س شرینه. "بید اگر (خودش) تلخ است، سایه اش شیرین است". این ضرب المثل بیانگر آن است که باید در مقام قضاوت به خصوصیات نیک و بد هر دو توجه داشت.
ادامه
تاثیرات فولکلور بختیاری بر رشد وتربیت کودکان
تاثیرات فولکلور بختیاری بر رشد وتربیت کودکان
دوران کودکی، یکی از مهمترین مراحل زندگی انسان است که ابعاد مختلف شخصیتیِ هر فردی در آن شکل میگیرد؛ ابعادی که در سایر برهههای زندگی، به منصه ظهور و شکوفایی میرسد. در فرهنگ سنتی قوم بختیاری توجه زیادی به این دوران و آموزش و پرورش فکری - تربیتی و عاطفی کودکان، با ادبیات ظریف و دقیقی و متناسب با ذوق، قریحه، علایق و روحیات کودکان شده است.بنابراین، توجه به این ادبیات، ما را با اصالتهای فرهنگی و ارزشی بختیاریها در راه تربیت و فرهنگپذیری کودکانشان و انتقال سنتهای نیکوی ایلی به آنان، بیشتر آشنا میکند. با توجه به گسترده بودن حوزهی فرهنگِ مردمِ بختیاری، به گونهای با کودک و علایق و خصوصیات او پیوند و ارتباط دارد که از جملهی این موارد میتوان به باورهای عامیانهی بختیاری اشاره کرد که برخی از این باورها بسیار کهن هستند و به کودکان – حتی پیش از تولد- زندگی و اعمال و حرکات آنان ارتباط دارند.از جملهی آنها، انجام امور مختلف برای رفع چشمزخم کودک توسط مادران، استفاده از وسایل تزیینی و مهرههای مختلف در گهواره کودکان و یا قرار دادن اشکال نمادین کهن ایلی بر روی لباس آنان و یا انجام فالگیریهای مربوط به کودکان - که این امر برگرفته از نیت صادقانه مردم بختیاری و اعتقاد آنها به صداقت کودکان است – و سایر موارد بیشمار را نام برد. علاوه بر باورهای عامیانه، جشنها و مراسم گوناگونی نیز در فرهنگ مردم بختیاری وجود دارد که تنها به کودکان اختصاص دارد، از جمله این که اولین مراسم ویژه کودک با جشن تولد او آغاز میشود. در زمان گذشته بسته به این که فرزند متولد شده دختر و یا پسر باشد، با کمی تفاوت در دیدگاههای رایج قدیمی نسبت به پسران، این جشن برگزار میشد که هماکنون این دیدگاه سنتی بسیار کمرنگ شده است و دختران نیز از جایگاه ارزشمندی و همپایه با پسران برخوردارند. پس از آن جشن نامگذاری کودکان بختیاری است که خود یک فرهنگِ ارزشمند و تداومبخش یکی از سنتهای کهن ایرانی در نامگذاری است. در واقع، نام نهادن بر کودکان در فرهنگ مردم بختیاری ریشه در گذشتههای بسیار دور این قوم دارد؛ چرا که آنان برای نامگذاری فرزندانِ خود، با توجه به مواردی چون زمان و مکان تولد، خصوصیات ظاهری کودک و سایر موارد، اسم برای فرزندانشان انتخاب میکردند. نکتهی جالب توجه در اینباره این است که در این نامگذاریها، مادران بختیاری برای دختران خود زیباترین نامها را انتخاب میکردند و برای این منظور آنها با الهام گرفتن از طبیعت زیبا و محیط زندگی خویش، علاوه بر نام گلها و پرندگان، از نامهای ترکیبی - با ماه و ستاره و یا طلا و جواهرات- اسامی زیبایی برای دختران میساختند و به کار میبردند که البته هم اکنون این اسامی قدیمی کمتر رایج است و نامهای مذهبی و امروزی، کمکم جایگزین آنها شده است که این امر خود میتواند نشانهی تحول نامگذاری کودکان بختیاری نسبت به گذشته باشد. علاوه بر جشن نامگذاری کودکان، مراسم دیگری نیز در گذشته در جامعهی بختیاری رواج داشت که به مراسم «نافبُری» معروف است که برگرفته از یک سنت کهن ایلی است که انجام آن به این صورت بود که پس از تولد دختر در یک خانواده، خانوادهای دیگر که دارای پسر کوچک بود او را برای پسرشان نافبری میکرند، به این نیت که در آینده با هم ازدواج نمایند. در واقع این عقد و پیمان کهن، بیشتر برگرفته از شناخت عمیق و اعتماد خانوادههای بختیاری به یکدیگر در گذشته بوده است که از این طریق سعی در ایجاد این پیوند مستحکم و حسنه داشتند.
از دیگر جشنهای مربوط به کودکان میتوان به جشن «روییدن اول دندان کودک» و تهیهی غذای مخصوص محلی برای او طبق باورهای عامیانه اشاره کرد. علاوه بر موارد یاد شده، از جمله مراسم دیگر، جشن «ختنهسوران» است که در گذشته با شادی و شور و ساز و آواز همراه بوده است و برای پسران کوچک، مانند یک عروسی کوچک بود؛ زیرا در این جشن و شادمانی، خویشان و نزدیکان کودک، بهترین هدیههای خود را برای او میآوردند.در فرهنگ مردم بختیاری به زبانآموزی کودک نیز توجه ویژهای شده است و به این منظور والدین و بزرگترها برای ارتباط بیشتر گفتاری با کودکان خود، ضمن یاد دادن گویش بختیاری به آنان، جملات زیبا و آهنگین – به صورت تکرار حروف مکرر و نزدیک به هم- به گویش محلی در قالب جملات «گفتار درمانی» ساختهاند؛ جملاتی که علاوه بر سرگرمی و نشاطآور بودن برای کودکان، برای تقویت گفتار و بالا بردن اعتماد به نفس آنها نیز بسیار مؤثر بوده است و درونمایه این جملات برگرفته از محیط و موارد آشنایی بوده است که کودکان بختیاری در زندگی روزمره با آن روبهرو بودهاند.در ادبیات عامیانهی بختیاریها لطیفههای کودکانه، متلها، قصهها و افسانههای قومی، چیستانها یا «چِنِهچِنِه»ها، ضربالمثلهای مربوط به کودکان، اشعار و ترانههای کودکانه نیز وجود دارد. شکل و ساختار چیستانهای بختیاری به صورت کوتاه و ساده نظم و نثر است و هدف از شکلگیری و ساخت آنها، آزمودن هوش و توانایی ذهنی و حس کنجکاوی کودکان است که البته جواب چیستانها معمولاً کوتاه و بیشتر یک کلمهای است و با محیط طبیعی بختیاری و اشیای رایج و روزمرهای که مردم با آن سرکار دارند، ارتباط نزدیک دارد. با بررسی محتوا و مضامین ضربالمثلها میتوان از نقش و جایگاه کودک در آن بهتر آگاه شویم؛ چرا که در فرهنگ بختیاری توجه و اهمیت به تربیت، اخلاق و آموزش و پرورش کودکان، همواره مورد توجه بوده و هست و در ضربالمثلهای حکیمانه این قوم این امر به خوبی تجلی یافته است. با بررسی این ضربالمثلها موارد بیشماری را میتوان یافت که مورد خطابشان با کودکان است و هدف از طرح آنها اثرگذاری مثبت بر تربیت و اخلاق کودکان و یادآوری شیوههای پسندیده زندگی به آنان در قالب جملات کوتاه و پرمعناست.
نوشته ای از علی حسین پور کارشناس تاریخ از دانشگاه اصفهان
تاثیرات فولکلور بختیاری بر رشد وتربیت کودکان
دوران کودکی، یکی از مهمترین مراحل زندگی انسان است که ابعاد مختلف شخصیتیِ هر فردی در آن شکل میگیرد؛ ابعادی که در سایر برهههای زندگی، به منصه ظهور و شکوفایی میرسد. در فرهنگ سنتی قوم بختیاری توجه زیادی به این دوران و آموزش و پرورش فکری - تربیتی و عاطفی کودکان، با ادبیات ظریف و دقیقی و متناسب با ذوق، قریحه، علایق و روحیات کودکان شده است.بنابراین، توجه به این ادبیات، ما را با اصالتهای فرهنگی و ارزشی بختیاریها در راه تربیت و فرهنگپذیری کودکانشان و انتقال سنتهای نیکوی ایلی به آنان، بیشتر آشنا میکند. با توجه به گسترده بودن حوزهی فرهنگِ مردمِ بختیاری، به گونهای با کودک و علایق و خصوصیات او پیوند و ارتباط دارد که از جملهی این موارد میتوان به باورهای عامیانهی بختیاری اشاره کرد که برخی از این باورها بسیار کهن هستند و به کودکان – حتی پیش از تولد- زندگی و اعمال و حرکات آنان ارتباط دارند.از جملهی آنها، انجام امور مختلف برای رفع چشمزخم کودک توسط مادران، استفاده از وسایل تزیینی و مهرههای مختلف در گهواره کودکان و یا قرار دادن اشکال نمادین کهن ایلی بر روی لباس آنان و یا انجام فالگیریهای مربوط به کودکان - که این امر برگرفته از نیت صادقانه مردم بختیاری و اعتقاد آنها به صداقت کودکان است – و سایر موارد بیشمار را نام برد. علاوه بر باورهای عامیانه، جشنها و مراسم گوناگونی نیز در فرهنگ مردم بختیاری وجود دارد که تنها به کودکان اختصاص دارد، از جمله این که اولین مراسم ویژه کودک با جشن تولد او آغاز میشود. در زمان گذشته بسته به این که فرزند متولد شده دختر و یا پسر باشد، با کمی تفاوت در دیدگاههای رایج قدیمی نسبت به پسران، این جشن برگزار میشد که هماکنون این دیدگاه سنتی بسیار کمرنگ شده است و دختران نیز از جایگاه ارزشمندی و همپایه با پسران برخوردارند. پس از آن جشن نامگذاری کودکان بختیاری است که خود یک فرهنگِ ارزشمند و تداومبخش یکی از سنتهای کهن ایرانی در نامگذاری است. در واقع، نام نهادن بر کودکان در فرهنگ مردم بختیاری ریشه در گذشتههای بسیار دور این قوم دارد؛ چرا که آنان برای نامگذاری فرزندانِ خود، با توجه به مواردی چون زمان و مکان تولد، خصوصیات ظاهری کودک و سایر موارد، اسم برای فرزندانشان انتخاب میکردند. نکتهی جالب توجه در اینباره این است که در این نامگذاریها، مادران بختیاری برای دختران خود زیباترین نامها را انتخاب میکردند و برای این منظور آنها با الهام گرفتن از طبیعت زیبا و محیط زندگی خویش، علاوه بر نام گلها و پرندگان، از نامهای ترکیبی - با ماه و ستاره و یا طلا و جواهرات- اسامی زیبایی برای دختران میساختند و به کار میبردند که البته هم اکنون این اسامی قدیمی کمتر رایج است و نامهای مذهبی و امروزی، کمکم جایگزین آنها شده است که این امر خود میتواند نشانهی تحول نامگذاری کودکان بختیاری نسبت به گذشته باشد. علاوه بر جشن نامگذاری کودکان، مراسم دیگری نیز در گذشته در جامعهی بختیاری رواج داشت که به مراسم «نافبُری» معروف است که برگرفته از یک سنت کهن ایلی است که انجام آن به این صورت بود که پس از تولد دختر در یک خانواده، خانوادهای دیگر که دارای پسر کوچک بود او را برای پسرشان نافبری میکرند، به این نیت که در آینده با هم ازدواج نمایند. در واقع این عقد و پیمان کهن، بیشتر برگرفته از شناخت عمیق و اعتماد خانوادههای بختیاری به یکدیگر در گذشته بوده است که از این طریق سعی در ایجاد این پیوند مستحکم و حسنه داشتند.
از دیگر جشنهای مربوط به کودکان میتوان به جشن «روییدن اول دندان کودک» و تهیهی غذای مخصوص محلی برای او طبق باورهای عامیانه اشاره کرد. علاوه بر موارد یاد شده، از جمله مراسم دیگر، جشن «ختنهسوران» است که در گذشته با شادی و شور و ساز و آواز همراه بوده است و برای پسران کوچک، مانند یک عروسی کوچک بود؛ زیرا در این جشن و شادمانی، خویشان و نزدیکان کودک، بهترین هدیههای خود را برای او میآوردند.در فرهنگ مردم بختیاری به زبانآموزی کودک نیز توجه ویژهای شده است و به این منظور والدین و بزرگترها برای ارتباط بیشتر گفتاری با کودکان خود، ضمن یاد دادن گویش بختیاری به آنان، جملات زیبا و آهنگین – به صورت تکرار حروف مکرر و نزدیک به هم- به گویش محلی در قالب جملات «گفتار درمانی» ساختهاند؛ جملاتی که علاوه بر سرگرمی و نشاطآور بودن برای کودکان، برای تقویت گفتار و بالا بردن اعتماد به نفس آنها نیز بسیار مؤثر بوده است و درونمایه این جملات برگرفته از محیط و موارد آشنایی بوده است که کودکان بختیاری در زندگی روزمره با آن روبهرو بودهاند.در ادبیات عامیانهی بختیاریها لطیفههای کودکانه، متلها، قصهها و افسانههای قومی، چیستانها یا «چِنِهچِنِه»ها، ضربالمثلهای مربوط به کودکان، اشعار و ترانههای کودکانه نیز وجود دارد. شکل و ساختار چیستانهای بختیاری به صورت کوتاه و ساده نظم و نثر است و هدف از شکلگیری و ساخت آنها، آزمودن هوش و توانایی ذهنی و حس کنجکاوی کودکان است که البته جواب چیستانها معمولاً کوتاه و بیشتر یک کلمهای است و با محیط طبیعی بختیاری و اشیای رایج و روزمرهای که مردم با آن سرکار دارند، ارتباط نزدیک دارد. با بررسی محتوا و مضامین ضربالمثلها میتوان از نقش و جایگاه کودک در آن بهتر آگاه شویم؛ چرا که در فرهنگ بختیاری توجه و اهمیت به تربیت، اخلاق و آموزش و پرورش کودکان، همواره مورد توجه بوده و هست و در ضربالمثلهای حکیمانه این قوم این امر به خوبی تجلی یافته است. با بررسی این ضربالمثلها موارد بیشماری را میتوان یافت که مورد خطابشان با کودکان است و هدف از طرح آنها اثرگذاری مثبت بر تربیت و اخلاق کودکان و یادآوری شیوههای پسندیده زندگی به آنان در قالب جملات کوتاه و پرمعناست.
نوشته ای از علی حسین پور کارشناس تاریخ از دانشگاه اصفهان
ادامه