چه شانسی داشتیم
روایتی از همراهی با رهبر انقلاب در بازدید از مناطق زلزلهزده کرمانشاه
توی یکی از چادرها مردی بود؛ اجازه گرفتم، کفشم را درآوردم و داخل شدم.
حدس زدم چون مرد داخل چادر هست آقا وارد آنجا میشوند.
دو زن جوان هم داخل چادر بودند و زنی سندار. چادر را خودشان علم کرده بودند، با نِی و نایلون. حدسم درست بود: آقا جلوی چادر ایستاد.
به کیومرث گفتم: برو جلو تعارف کن. کیومرث دستپاچه بود، بچه را داد بغل یکی از زنهای جوان و رفت جلوی ورودی چادر.
کیومرث دست دراز کرد و دست داد. آقا دستش را نگه داشت و داخل شدند؛ سلام و علیک کردند.
کیومرث گفت: نور آوردید. آقا با همه احوالپرسی کردند و بعد به نیها اشاره کردند و چادر و پرسیدند: اینها را خودتان ساختید؟ زنها جواب مثبت دادند.
آقا دعایشان کردند؛ یک قدم جلوتر رفتند و با نوک انگشتها لپ بچهای که بغل یکی از زنها بود را گرفتند و بعد همان نوک انگشتانشان را بوسیدند.
خیلی زود هم از چادر خارج شدند. همراه آقا پسرشان هم داخل آمدند.
وقت بیرون رفتن شنیدم که یکی از زنها به دیگری گفت: چه شانسی داشتیم، بزرگترین افتخار نصیبمان شد.
چه شانسی داشتیم روایتی از همراهی با رهبر انقلاب در...
افسران جنگ نرم99
آخرین مطالب افسران جنگ نرم
سید علیرضا آل داود در گفتگو با تسنیم: پژوهشگر فضای... 10 هزار داعشی در افغانستان پس از شکست داعش در عراق... وورف هیچ کاره است این بچه یک شومن اجارهای هالیوودی... رابطه آمریکایی! باعث سرافکندگی ماست که رئیس جمهور ما به این راحتی دروغ میگه .... توصیه! یه لیبریتی های بی سواد دین اجباری مغلطه است نقطه! گشت ارشاد خر است!! اندر حکایت غرب پرستان همین یک دستاورد برای سپاهیان اسلام بس است؛ که دیگر... پدر اولین شهیدمدافع حرم ارتش محسن قوطاسلو: پسرم جنگاور... ادامه سیلی های موشکی انصارالله .... میرالمؤمنین(ع) : هر چه امید دارید، به خداى سبحان... کاشف به عمل آمده متن معاهده پالرمو که دولت به مجلس... استاد میرباقری: اصلیترین بحران کنونی کشور تحقیرشدگی... قابل توجه روشنفکرها که ما رو متهم میکنن شما توهم... امام خامنهای: جوانان عزیز!... نوبت اعدام دزدان واقعی چه وقت؟ سیاست معاویه بن ابوسفیان معاویه بن ابوسفیان های اخر... یاد کنیم از کسانی که امسال، پدری در کنار خود ندارند... بدون متن